بیوگو
اپیزود ۰۶ – در چهارخانه هوش و جنون
رابرت جیمز فیشر معروف به بابی فیشر شطرنجبازی است که با سکوت و سکون دنیا را با بازیهای حیرتآورش تکان داد. زندگی روی مرز باریک و لغزنده جنون و نبوغ خلاصه زندگی بزرگترین شطرنجباز آمریکایی است. از کودکی پا در این قلمرو لرزان گذاشت ولی همه ترجیح دادند او را فقط یک بچه باهوش، کمی عجیب اما طبیعی در نظر بگیرند. در جوانی و در اوج شهرت جهانیش پا به آن سوی مرز گذاشت٬ در میانسالی هر دوی اینها بود و وقتی به روزهای آخر عمرش رسید همه و حتی عاشقان و طرفدارانش میگفتند «ولش کن! پاک دیوانه شده». مردی که در جوانی جهانی را وادار به تشویقش کرده بود٬ فقط ۴ نفر را داشت که پیکر بیجانش را به خاک بسپارند. زندگی او عین صفحه شطرنج بود. سیاه. سفید.
در روایتهایی که از زندگی این مرد با تمام فراز و نشیبهایش وجود دارد، به تنهایی او و رنجی که بابت آن میکشیده کمتر توجه شده است. کاری که رسانهها در تمام طول عمر با او کردند، فیشر را از بازگو کردن داستان زندگی خود بیزار کرد. حتی اگر راوی دوستان او بودند هم آشفته میشد. اطلاعاتی که از او وجود دارد توصیف قهرمانی است که با بٔرد در مقابل قهرمان شطرنج شوروی، نام آمریکا را برجسته کرد، نه داستان زندگی مردی که او بود و اگر قهرمان جهان هم نمیشد، ملغمهای از خوبی و بدیها بود.
در این شماره از بیوگو تلاش شده روایت بازنویسی شده توسط گروه نویسندگان در سایه بیشتر شبیه زندگی او باشد تا تصویری عاریتی از یک قهرمان بیحاشیه و محبوب.