پادکست جنون
۱۵- نامههای روت فینلی (قسمت آخر)
اون سالها اخبار یک قاتل سریالی روی شهر ویچیتا سایه انداخته بود. رادیوداشت در مورد این قاتل میگفت که تلفن خونهی روت فینلی به صدا دراومد. اون شب تنها بود. روت فکرش رو هم نمیکرد که مرد پشت خط قراره خاطرات تلخ و سیاه سالهای دور رو زنده کنه. خاطراتی که سالها مثل راز نگهشون داشته بود وفکر میکرد با ترک شهرش اونها رو پشت سر گذاشته
ترجمه : افروز سمنگویی
روایت و تنظیم : شهاب جعفری
راههای ارتباط با ما: