شادترین لحظه زندگی
مزاحم
تا پشت در یه نفس دویدم با مشت به در میکوبیدم و مادرمو صدا میکردم ، مادر...مادر عزیزم... ناگهان در باز شد...شنونده اولین قسمت از پادکست شادترین لحظه های زندگی باشین.
تا پشت در یه نفس دویدم با مشت به در میکوبیدم و مادرمو صدا میکردم ، مادر...مادر عزیزم... ناگهان در باز شد...شنونده اولین قسمت از پادکست شادترین لحظه های زندگی باشین.